همه آنچه باید در مورد روان درمانی و روانشناسی بدانیم
ردپای درمان مشکلات روانی انسان و متعاقب آن روان درمانی را میتوان تا گذشتههای دور ردیابی کرد. بهعبارتی، اگر رواندرمانی را فعالیتی در نظر بگیریم که از طریق آن یک فرد (صلاحیت دار) با استفاده از ابزارهای روانشناختی مشکلات و بیماریهای فرد دیگر را درمان میکند، میتوان گفت که تاریخچۀ رواندرمانی به درازای تاریخچۀ بشریت است. هرچند رواندرمانی به معنای امروزی آن وجود نداشت، همواره از همان آغاز خانواده، ریش سفیدان محل و مراجع مذهبی منبعی برای حل مشکلات فردی و حتی بعدها مشکلات زناشویی در نظر گرفته میشدند. به دنبال آن هیپنوتیزم، انرژی درمانی، درمانهای اخلاقی ظهور کردند. در دورهای از تاریخ تصور میشد که «بیماری ذهن بیماری مغز است»، بر همین اساس برای درمان بیماریهای ذهن بر عوامل بیولوژیکی تمرکز شد. در قرن نوزدهم روانشناسی تجربی توسط فیزیولوژیست مشهور آلمانی ویلهلم وونت با اولین آزمایش روانشناسی در سال ۱۹۸۰ ظهور کرد. سپس مکاتب روانشناسی از قبیل روانتحلیلی، رفتارگرایی، شناختی و … رویکردهای یکپارچهنگر ظهور کردند. بنابراین، هرچند رواندرمانی بهمعنای امروزی آن به فروید برمیگردد اما با نگاه دقیقتر به تاریخچۀ بشریت میبینیم که انسانها از همان آغاز با توسل جستن به منابع مختلف دنبال حل مشکلات روانشناختیشان بودهاند. طبق تعریف، رواندرمانی به معنای اختصاص دادن زمان برای تشخیص و درمان مشکلات روانی یا هیجانی به همراه یک فرد آموزشدیده ـ روانشناس و مشاور است. بهعبارت دقیقتر، رواندرمانی کاربرد آگاهانه و عمدی روشهای بالینی و مواضع بین فردی به دست آمده از اصول روانشناختی اثبات شده است که هدف آن کمک به افراد است تا رفتارها، شناختها، هیجانها و سایر ویژگیهای شخصی خود را در مسیری که شرکتکنندگان در درمان آن را مطلوب میدانند تغییر دهند (پروچسکا و نورکراس، ۲۰۰۷). رواندرمانی دارای بیش از ۴۰۰ رویکرد درمانی مختلف از قبیل درمان شناختی رفتاری، درمان آدلری، گشتالتی، راجرزی، درمان شناختی مبتنی بر ذهنآگاهی، درمان روانپویشی، طرحواره درمانی، درمان فراشناختی، درمان هیجانمحور و … یا ترکیبی از رویکردهای مختلف است. هر کدام از این رویکردهای درمانی بسته به پایبندی آنها به نظریههای آسیبشناسی و شخصیت از تکنیکهای مختلفی برای کمک به افراد استفاده میکنند یا بر پیامدهای مختلفی تمرکز میکنند. برای نمونه، درمان شناختی ریشۀ مشکلات روانشناختی را تحریفهای شناختی یا سوگیریهای شناختی (خطای فکر) در نحوۀ ارزیابی افراد از موقعیت میداند و بر همین اساس بر شناسایی و به چالش کشیدن تحریفهای شناختی و الگوهای تفکر غیرمنطقی تمرکز میکند در حالی که هدف درمان روانپویشی شناسایی تعارضات ناهوشیار یا خاطرات سرکوبشده است. برخی از رویکردهای درمانی برای درمان موقعیتهای خاصی طراحی شدهاند از قبیل رفتار درمانی دیالکتیکی برای درمان اختلال شخصیت مرزی ـ میتوان برای درمان سایر اختلالات یا چالشها نیز به کار برد. رابطۀ بین متخصص سلامت روان و بیمار اصل مهم همۀ درمانها محسوب میشود. همچنین، با وجود تفاوتهای نظری و عملی رویکردهای مختلف، برخی از ویژگیها از قبیل انتظارات مثبت، رابطه درمانی، اثرهاوتون، شفابخشی، محیطی آرام، همدلی، اعتباربخشی به مراجع و هیجانهای او و … جزء عوامل مشترک درمانها محسوب میشوند.
تصمیمگیری برای مراجعه به درمان (آیا برای حل مسائل شخصی و یا بین فردی نیاز است به درمان مراجعه کنیم؟)
باوجود شیوع بالای انواع مشکلات فردی و بینفردی ـ از خفیف تا بسیار شدید ـ تصمیمگیری برای شرکت در جلسات رواندرمانی برای بسیاری از افراد امری بسیار چالشبرانگیز است. برخیها تصور میکنند که مراجعه به روانشناس یا استفاده از خدمات رواندرمانی بهمعنای این است که آنها «دیوانه» هستند، در حالی که برخیها از گفتن درونیترین مسایل خودشان با فردی غریبه خجالت میکشند. درواقع، بسیاری از افراد معتقدند که استفاده از خدمات روانشناسی بدین معناست که آنها آدمهای ضعیفی هستند و بهخاطر ترس از برچسب دیوانه، مریض روانی و … حاضر نیستند بار سنگین مشکلاتی را که ممکن است از دوران کودکی با خود حمل کردهاند بر زمین بگذارند و گامهایی را به سمت تعالی و رشد بردارند. این افکار بهویژه برای افرادی که با مشکلات مربوط به افسردگی، اضطراب یا سایر مسایل سلامت روان مبارزه میکنند غیرمعمول نیستند، بسیاری از افرادی که دیر به درمان مراجعه میکنند بیان میکنند که ترس آنها از درمان بیپایه و اساس بوده یا هماکنون از بین رفته است. در واقع، اصل بر این است که استفاده از خدمات روانشناسی و مشاوره یک نوع مهارت و توانمندی است نه یک ضعف. بااینحال، استفاده از خدمات رواندرمانی نیازمند تعهد است. بهعبارت دیگر، فردی که تصمیم به استفاده از خدمات رواندرمانی میگیرد، باید برای بهرهمندی بیشتر و بهتر از مزایای آن بتواند بهطور منظم و فعالانه در جلسات درمانی شرکت کند. در همین راستا پیدا کردن یک فرد متخصص و صلاحیتدار نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است.
چگونه میتوان یک درمانگر مناسب پیدا کرد؟
درمانگران مؤثر و متعهد زیادی در سراسر دنیا وجود دارند اما این بدان معنا نیست که همۀ درمانگران میتوانند به همۀ افراد در زمینۀ مشکلاتشان کمک کنند. یافتن درمانگر مناسب معمولاً یک فرایند آزمون و خطاست هرچند این موضوع ممکن است برای بیماران و همچنین متخصصان ناامیدکننده باشد. بااینحال، برای اکثر بیماران برخی خصوصیات از جمله توانایی همدلی، حفظ مرزها، داشتن صلاحیت حرفهای، اطمینان از توانمندی علمی و رازداری و همچنین نوع رویکرد درمانی درمانگر میتواند در هنگام تصمیمگیری برای استفاده از درمان بسیار مهم محسوب شوند. البته، درمانگرانی نیز وجود دارند که از صلاحیتها یا توانایی لازم برای درمان برخوردار نیستند. بیمارانی که درمانگرانشان با بیاحترامی با آنها برخورد میکنند و یا نگرانیهای آنها را نادیده میگیرند میتوانند درمانگر خود را تغییر دهند. ناگفته نماند که اصل تفاوتها فردی مراجعان فرایند درمان را تحت تأثیر قرار میدهد؛ لزوماً یک شیوۀ درمانی برای دو فرد با مشکلات یکسان به یک اندازه مؤثر نیست. بسیاری از مراجعان به خصوص در اوایل درمان دوست دارند درمانگرانشان به آنها راهبردهایی ارائه دهند یا درمانگران تکنیکمحور را ترجیح میدهند در حالی که سایرین ممکن است ارائه تکنیکهای درمانی در جلسات اولیه توسط درمانگر را نوعی عدم همدلی و درک نشدن از سوی درمانگر تلقی کنند و جلسات درمانی را قبل از موعد قطع کنند.
مزایای استفاده یا شرکت در جلسات رواندرمانی
معمولاً در چند جلسۀ ابتدایی درمان افراد نسبت به اثربخش بودن یا نبودن درمان کنجکاو هستند. برخی بیماران گزارش میکنند که در مقایسه با دورۀ قبل از شروع درمان احساس بدتری پیدا کردهاند. درحالی که این احساسات در طول چند جلسۀ اول درمان شایع هستند، اما اگر بتوانند در مقابل این احساسات مقاومت کنند و همچنان به روند درمان ادامه دهند ممکن است دریابند که این احساسات نشانهای از عدم تأثیرگذاری درمان هستند. همچنین در برخی مواقع افزایش احساسات پریشانی در طی روند درمان میتواند نشانهای از بهبودی باشد و دلیل این افزایش ممکن است آگاهی یا به سطح آمدن بخشهای عمیقاً سرکوبشده توسط مراجعان باشند. این موضوع شبیه به بهبودی از سرماخوردگی است؛ اگر اندامهای شما در طول سرماخوردگی دچار درد شوند نشاندهندۀ عملکرد سالم سیستم ایمنی بدن شماست و به کارکردهای عادی خود بازخواهند گشت. بههرحال، بیماران باید بتوانند با درمانگر خودشان دربارۀ تردیدهایی که نسبت به اثربخشی درمان یا هر موضوع دیگر دارند بحث و گفتگو کنند. در هر صورت، اگر قبل از شروع درمان، بیماران بتوانند درمانگر مناسبی را پیدا کنند، فعالانه در جلسات درمان شرکت کنند و از انگیزۀ کافی برای تغییر برخوردار باشند تغییرات موردنظر هرچند بهصورت پلکانی ـ و گاهی بسیار سریع ـ حاصل خواهند شد. همچنین، هدف تمام درمانهای روانشناختی صرف نظر از مفروضههای زیربناییشان بهبود یا به حداقل رساندن آسیب است. بنابراین، صرف زمان برای استفاده از خدمات رواندرمانی مزایای مختلفی در کوتاه و بلند مدت از قبیل بهبود مشکلات مربوط به وسواس، افسردگی، اضطراب؛ مدیریت استرس، خشم، تعارض و زمان؛ بهبود روابط عاطفیِ بین فردی، سبک زندگی، کاهش بیماریهای روانتنی، مقابله با مشکلات منش شناختی، انتخاب درست در هنگام ازدواج، بهبود تواناییهای حل مسأله و تصمیمگیری، افزایش هیجانهای خوشایند در زندگی روزمره و… و در نهایت خلق زندگی مطلوب و دلخواه همراه است. بهعبارت دقیقتر، یکی از مهمترین مزایای شرکت در فرایند درمان و مشاوره علاوه بر کاهش آسیب فعلی، ابزارهایی در اختیار بیماران قرار میدهد که به راحتی میتوانند هنگام مواجهه با موقعیتهای مشکلساز از آنها استفاده کنند و از صرف هزینههای بسیار زیاد در آینده جلوگیری کنند. بنابراین، با توجه به رشد تکنولوژی و به تبع آن پیچیدگی روابط بین فردی و مشکلات روانشناختی استفاده از رواندرمانی یا مشاوره میتواند منبعی برای کنار آمدن با این پیچیدگیهای دنیای مدرن و افزایش کیفیت زندگی باشد.
نویسنده: الیاس اکبری روانشناس بالینی آکادمی و کلینیک آگاهش